در نقد و بررسی فیلم Source Code با اثری روبرو هستیم که هم با قوانین علمی سر و کار دارد و هم با احساسات مخاطب بازی میکند. اگر از طرفداران این نوع فیلمها هستید، پس با خواندن این مطلب لذت بیشتری از آن خواهید برد!
اطلاعات کلی فیلم Source Code
فیلم کد منبع (Source Code 2011) ساخته دانکن جونز محصول مشترک کشورهای آلمان، آمریکا، فرانسه و کانادا است. این فیلم توانسته است با دریافت امتیاز 7.5 از منتقدین و کاربران سایت IMDB تا حدودی رضایت مخاطبین را جلب کند. زمان فیلم 93 دقیقه بوده و از ریتم خوبی برخوردار است؛ به حدی که شاید حتی سختگیرترین بینندگان هم از تماشای آن احساس خستگی و کسل بودن نکنند.
ژانر فیلم علمی-تخیلی، اکشن و معمایی است اما بر وجهه علمی- تخیلی و معمایی بودن آن تاکید بیشتری شده است. پس اگر به ترکیب این زمینهها علاقه دارید، گزینه خوبی برای تماشا خواهد بود. فیلم "کد منبع" از آن دست فیلمهایی است که تا حدود زیادی توانسته است مفهوم درک انسان از زندگی و محیط پیرامونش را زیر سوال ببرد. شاید بتوان گفت این کار را در سطح پایینتری نسبت به سریال وست ورلد انجام داده است.
داستان فیلم کد منبع
نقطه شروع فیلم Source Code هم دقیقاً مانند اکثر لحظات آن غافلگیرکننده است و شما را برای لحظات و شاید هم دقایقی متعجب خواهد کرد. "شین" وقتی از خواب بیدار میشود، خودش را داخل قطار شیکاگو پیدا میکند؛ روبروی زن مورد علاقهاش "کریستینا". اما یک جای کار میلنگد. شین از هویت خود تعجب کرده است. او فکر میکند نام اصلی او "کالتر استیونس" است و الان باید در حال انجام ماموریتش در افغانستان باشد.
8 دقیقه بعد قطار منفجر میشود و کالتر این بار در یک محیط کپسولمانند بیدار میشود. در این محل تصویر زنی به نام گودوین را میبیند. از صحبتهای گودوین مشخص میشود که کالتر با استفاده از دستگاهی به نام "کد منبع" و با تکنولوژی واقعیت مجازی به ذهن "شین" متصل شده است.
ماجرا از این قرار است که قطاری که "شین" و "کریسیتینا" سوار آن بودهاند، صبح همان روز بر اثر یک حمله تروریستی منفجر شده است و حالا "کالتر" باید با استفاده از دستگاه "کد منبع" و با حضور در خاطرات شین، بمبگذار را پیدا کند. اما فایده این کار چیست؟ جلوگیری از بمبگذاری احتمالی در مرکز شیکاگو
شاید نوعی سفر در زمان و پیدا کردن بمبگذار شما را یاد فیلم Predestination بندازد. بله درست است! با چنین فیلم جذابی روبرو هستیم!
"کالتر بارها و بارها در قطار بیدار میشود، افراد حاضر در قطار را تحت نظر میگیرد تا بمبگذار را پیدا کند اما هر بار ناموفق است و بر اثر انفجار قطار دوباره خودش را در داخل کپسول پیدا میکند. تا اینکه بالاخره به کمک کریستینا تروریست را پیدا کرده و به "گودوین" معرفی میکند. از حمله به شیکاگو جلوگیری شده و این ماموریت با موفقیت به اتمام میرسد.
"کالتر" از افسر "گودوین" درخواست میکند برای بار آخر او را به قطار بفرستد تا او بتواند این بار جان مسافرین قطار را نجات دهد و پس از پایان این کار با قطع جریان برق دستگاه Source Code به زندگی نباتی او پایان دهد. افسر بر خلاف دستور مافوق خود درخواست "کالتر" را میپذیرد و این کار را انجام میدهد.
به این ترتیب کالتر و همه مسافرین قطار وارد یک دنیای موازی میشوند و در واقع زندگی آنها در بعد دیگری از زمان و مکان ادامه پیدا میکند. اگر بخواهیم دقیقتر به این موضوع بنگریم، دستگاه کد منبع قادر به ساخت دنیایی موازی یا انتقال افراد بین دنیاهای موازی است. فیلم به صورت واضح درباره این موضوع توضیحی ارائه نمیدهد اما به صورت قطع میتوان گفت که زندگی مسافرین قطار نجات یافته است؛ چرا که پیامی که "کالتر" به افسر "گودوین" ارسال کرده بود، به دست او میرسد.
غافلگیریهای زیاد؛ نقطه قوت فیلم Source Code
همانطور که گفتیم، قرار نیست تا آخر فیلم از دست غافلگیریهای "Ben Ripley"، نویسنده فیلم در امان باشید. از بحران هویتی "کالتر" در ابتدای فیلم گرفته تا پایان خوش فیلم و زندگی در یک دنیای موازی. اما مطمئناً نقطه عطف فیلم جایی بود که سروان "کالتر استیونس" فهمید که قبلاً در یک عملیات در افغانستان کشته شده و این فقط مغز اوست که به دستگاه کد منبع وصل شده است. به نظر میرسد بزرگترین نقطه قوت این فیلم، همین سوپرایزهاییست که برای بینندگان دارد!
منطق یا احساسات؟
فیلم Source Code با وجود اینکه در ژانر علمی تخیلی عرضه شده، اما به خوبی توانسته است احساسات مخاطبین خود را درگیر کند. ماموریتی که بر عهده "کالتر" گذاشته شده، اگر با موفقیت انجام شود، جان صدها یا شاید هزاران نفر را نجات خواهد داد و اگر از این زاویه به موضوع نگاه کنیم، میتوانیم بگوییم کار منطقی به نظر میرسد.
از طرفی نویسنده سعی کرده است با پیش کشیدن مسائلی مثل خانواده (درخواستهای کالتر برای تماس با پدرش) و تعهد به گروه (پیگیر شدنهای کالتر راجع به افرادش در ماموریت افغانستان) احساسات مخاطب را به چالش بکشد که با چنین فردی، به مانند یک ابزار برخورد میشود و حتی بدون اینکه او را از مرگ خود مطلع کنند، مورد استفاده قرارش میدهند.
رابطهای که بین "کالتر" و "کریستینا" شکل میگیرد، فراتر از یک ماموریت در بستر واقعیت مجازی پیش میرود و پای احساسات را بیش از قبل به میان میکشد. تا جایی که "کالتر" از "گودوین" میخواهد بعد از تمام شدن ماموریت به او این شانس را بدهد که شاید بتواند یک زندگی دیگر را تجربه کند؛ و اینجاست که احساسات بر منطق چیره میشود.
نقد سیاسی- مذهبی فیلم کد منبع
با وجود اینکه در فیلم کد منبع به لحاظ سیاسی برخلاف عمده اثرهای آمریکایی مثل مستر ربات، عملیات تروریستی را نه به یک فرد مسلمان، بلکه به یک شهروند معمولی امریکایی نسبت میدهند، اما برمبنای ایده “ذهنی دانستن واقعیت” که قبلا در فیلمهایی مانند ماتریکس و اینسپشن نیز به تصویر کشیده شده بود، اعتقادات دینی مانند دنیای پس از مرگ را به سخره گرفته و به تکنولوژی این قدرت را میدهد که بتواند به انسان زندگی دوباره ببخشد.
معایب فیلم Source Code
از معدود ایرادات فیلم میتوان به تکرار صحنهها و اتفاقات داخل قطار به تعداد زیاد اشاره کرد. شاید این قانون نانوشته درباره فیلمها وجود داشته باشد که اگر شما بتوانید اتفاقات فیلم را حدس بزنید، از دیدن ادامه فیلم منصرف شوید. اما نویسنده با هنرمندی خود تا حدود زیادی توانسته این مشکل را برطرف کند. با وجود اینکه اتفاقات داخل قطار باید تکرار شوند (چون این اتفاق در گذشته افتاده است) اما نویسنده با تغییر رفتار شخصیتها، کارهایی که "کالتر" انجام میدهد، دیالوگهای جذابتری که هر دفعه بین آنها رد و بدل میشود و از همه مهمتر حساسیت زمانی که برای پیدا کردن تروریست وجود دارد، توانسته است تکرار کسلکنندگی تکرار اتفاقات را از تهدید به یک فرصت تبدیل کند!
این فیلم فقط متعلق به یک نفر است!
به آسانی میتوان فهمید که فیلم حول محور کاراکتر "کالتر استیونس" جریان دارد و شخصیتپردازی سایر کاراکترها از حد یک نقش مکمل فراتر نمیرود. گویی تمامی سکانسها قصد دارند این پیام را منتقل کنند که این فیلم متعلق به "جیک جیلینهال" است. نقشآفرینیهای اینچنینی در سابقه بازیگری "جیک" محدود به این فیلم نیست و او در فیلم Nightcrawler محصول 2014 به کارگردانی "دان گیلروی" نقش اصلی را به عهده داشته و تقریبا در تمامی سکانسها، ایفای نقش میکند.
نکات جالب فیلم "کد منبع"
1. دنیای موازی در زبان ساده اینطور تعریف میشه که شما در یک دنیا، یک آدمی هستین که ویژگیهای مشخصی دارین؛ مثلا معلم هستین، تشکیل خانواده دادین و .... حالا تو یک دنیای موازی دیگه همین شما میتونین ویژگیهای دیگهای داشته باشین؛ بدون اینکه جسمتون تو دنیای دیگه از وجودش خبری داشته باشه.
2. وقتی افسر "گودوین" برق دستگاه رو قطع میکنه، زندگی "کالتر" در این دنیا به پایان میرسه. پس اون و مسافرایی که نجات داده، تو یک دنیای موازی دیگه میتونن زندگی کنن.
3. پیامی که "کالتر" برای "گودوین" میفرسته و به دستش میرسه، میتونیم اینطوری توجیهش کنیم که چون این موجودیت"کالتر" در هر دو دنیا (دنیای فعلی و دنیای موازی که دستگاه ایجادش کرده) حضور داشته، تونسته این پیام رو بین دنیاها ارسال کنه.
4. در لحظات آخری که "کالتر" فکر میکرد زندگی همه مسافرین قطار و البته خودش داره به پایان میرسه، سعی کرد با یه شرطبندی ساختگی باعث بشه همه مسافران لحظات خوشی رو تجربه کنند. شاید فیلم میخواد بهمون بگه برای اینکه خوشحال باشیم، نباید منتظر لحظات آخر بمونیم.
دیدگاهها
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است.