فیلمهایی که با محوریت سفر در زمان ساخته میشوند محبوبیت زیادی در بین جوانان دارند. موفقیت فیلمهایی مثل برگشت به آینده و سریالهایی مثل دارک نمونه بارزی از جذابیت این کار برای جوانان امروز است. فیلم predestination هم یکی از این فیلمهاست که توانسته نظر منتقدان زیادی را به خود جلب کند.
نقد فیلم predestination
اگر جزو افرادی باشید که به جزئیات فیلم اهمیت زیادی میدهید باید بگویم که این فیلم مختص شماست. میتوان گفت این فیلم یکی از مثالهای خوب برای نشان دادن اهمیت ریزه کاریها در ساخت فیلم است که این روزها کمتر شاهد آن هستیم. گاهی ممکن است نکتهای توجه شما را جلب کند و احساس کنید که به نظر منطقی نمیرسد. شاید فکر کنید که کارگردان سهوا مرتکب یک اشتباه شده است اما تنها جلو رفتن فیلم است که به شما ثابت میکند اشتباه فکر میکردید.
بیشتر ماجراهای سفر در زمان به عقب رفتن در زمان و انجام دادن یک کار خاص می انجامد. همان طوری که چند قسمت از سریال ریک و مورتی دیدیم. شاید در یک فیلم شخصی به عقب برگردد تا با کشتن هیتلر آینده را تغییر دهد. شاید هم ماموران ویژه ای به دوران انسان های اولیه برگردند و با کشتن اولین کسی که توانست از ابزار استفاده کند، رشد آینده انسان ها را چند هزار سال عقب بی اندازد.
حقیقت این است که در این روزها فقط ایده نیست که به فیلم جذابیت میدهد. از طرفی مردم از دیدن صحنه های انفجار و تیر اندازی و اکشن های بی سر و ته خسته شده اند. اینجاست که یک فیلم predestination خودش را نشان میدهد.
شاید اوایل فیلم برای شما بسیار عجیب و حتی خسته کننده به نظر برسد. شاید فکر کنید که شروع کردن این فیلم یک اشتباه بود و به جای آن میتوانستید یک قسمت سریال ببینید یا اینستاگرام خود را چک کنید. جلو رفتن فیلم و قدم گذاشتن در بار به همه چیز معنا میدهد. کاراکترهایی به هم میرسند و معمای داستان کم کم شکل میگیرد. سوالاتی که در ذهن مخاطب شکل میگیرند و او را به دنبال جواب تا انتهای فیلم میکشند.
روایت این فیلم عجیب است. شاید عجیب ترین چیزی که در این چند سال دیده باشید. صحنه های صحبت کردن کاراکترها با هم پر از پارادوکس های عجیب است. انگار که دست تقدیر آن ها را مقابل هم قرار داده است. بیشتر صحنه های صحبت مثل بازی شطرنج است و برندهی هر حرکت، احساسات بیننده را به سمت خود میکشد. شاید شما طرفدار کسی باشید که میخواهد وظیفه خود را انجام دهد. شاید بخواهید از کسی حمایت کنید که از معشوقه خود جدا افتاده یا شاید هم حق را به کسی بدهید که روزی بی صدا همه چیز را ترک میکند. هر کدام که باشد، در پایان فیلم حیرت زده خواهید شد.
فضای فیلم
فضای فیلم predestination بسیار مرموز و جذاب است. فیلمی که در بازه گسترده ای از زمان قرار داد. یک اختراع بزرگ که دنیا را تغییر نداده است. شاید اصلا قرار نبوده که تغییر دهد. ماشینی که پشت درهای بسته قرار دارد و فقط گروه خاصی میتوانند از آن استفاده کنند. مامورانی خاص که حتی شاید هویتی نداشته باشند. ماموریتی که شاید تغییر آن غیر ممکن باشد و اتفاقات عجیب و کم احتمالی که میافتند.
با جلو رفتن فیلم و اشراف بیشتر مخاطب به فضای فیلم تقدیر، میبینیم که قرار نیست با کلی اصطلاحات عجیب و غریب بمباران شویم. قرار نیست درگیر یک ماجراجویی مسخره برای پیدا کردن سوخت ماشین زمان یا قطعات آن باشیم. کسی داخل سازمان نفوذ نکرده و یک مشکل سیاسی یا دولتی در ماجرا دست ندارد. فیلم جمع و جور است و ریخت و پاش های اضافه و اعصاب خردکنی ندارد.
همانطور که در قسمت قبل گفتیم، در روزگار فیلم های پر از اکشن و تیراندازی و بمباران فیلمهای پر فروش، تقدیر یک جواهر است که سعی ندارد مخاطب را به سمت صحنههای درگیری خود هل دهد. او بیننده را کمی گیج میکند اما کم کم همه چیز را به او توضیح میدهد و کشف برخی قسمت ها را به عهده خود میگذارد.
صحنههای فیلم و فضاسازی آن بسیار راضی کننده است. پالتوهای بلند، کلاه هایی که روی صورت سایه می اندازند و کوچه های تاریک و خلوت. همه چیز برای یک فیلم معمایی ساخته و پرداخته شده است.
چیزی که شاید بسیاری از منتقدان در نقد فیلم predestination از آن غافل هستند این است که کارگردان توانسته است به خوبی ماهیت اصلی فیلم را حفظ کند. آثار زیادی با ایده های ناب وجود دارند که در مدت کوتاهی کیفیت خود را از دست داده اند. برای مثال انتقاد اصلی که در نقد سریال See به آن وارد بود، فراموش کردن نابینایی کاراکترهای اصلی آن بود. فیلم تقدیر بر خلاف بسیاری از فیلم های دیگر هرگز شلخته نشد و ماهیت اصلی خود را گم نکرد.
نقد فیلم predestination از نظر فلسفی
این قسمت از مقاله ممکن است داستان فیلم predestination را برای شما اسپویل کند.
داستان فیلم تقدیر صرف نظر از هر چیزی، اشاره عمیقی به بحث آزادی انسان دارد. اگر به کاراکتر (های؟) این فیلم دقت کنید، میبینید که هر کدام از آن ها میتوانستند کار متفاوتی انجام دهند. آن ها با یک حرکت میتوانستند این چرخه را بشکنند و فیلم را به سمت دیگری بکشند.
قسمت بزرگی از داستان در بی خبری کاراکتر اصلی طی میشود. او نمیداند که چه اتفاقی در حال انجام است. از زمانی که جلوی در یتیم خانه رها میشود تا زمانی که از سوراخ دیوار به همسن و سال های خودش نگاه میکند، او نمیداند که در حال کامل کردن یک قسمت از حلقه است. او به عجیب ترین سرنوشت دنیا دچار است و وقتی از پروژه خط میخورد، عاشق میشود یا بچه اش را میدزدند فکر میکند که میتواند همه چیز را عوض کند. او تک تک ماست و در اوج آزادی اسیر دست تقدیر است.
فلسفهی کلی فیلم در انتها بسیار آشکار است. کم دقت ترین بینندگان این فیلم هم به سادگی منظور آن را درک میکنند و به فکر فرو میروند. شاید برادران اسپیلبرگ خواسته اند تا بینندگان چیزی بیشتر از گنگی فیلم را با خود به خانه ببرند؛ گنگ بودن مفهوم آزادی، اراده و البته تقدیر.
علاوه بر این میتوان مفاهیم دیگری هم لایههای زیرین فیلم دید. تاثیری که اجتماع و موفقیتهای فردی روی تصور ذهنی ما از خود دارد. شاید تمام ما جین باشیم و علاقهای به دیدن بازتاب خود در آینه نداشته باشیم اما در زمان و مکانی دیگر بتوانیم خود را با تمام وجود دوست داشته باشیم. یا ممکن است سوار بر چرخ و فلک زندگی در کل تاریخ سفر کنیم و از یک کودک رها شده به یک دانشجوی ممتاز تبدیل شویم. شاید هم دست تقدیر بخواهد ما را به سمت تروریست شدن هل دهد.
اگر علاقه زیادی به سبک معمایی دارید، پیشنهاد میکنم نقد سریال وست ورلد را بخوانید تا شاید سریال مناسب بعدی خود را پیدا کنید.
حقایق فیلم Predestination
نکات و حقایق فیلم Predestination برخلاف بسیاری از فیلمهای دیگر داخل فیلم قرار گرفته است. همین است که فیلمسازی را به یک هنر تبدیل کرده است. برای مثال:
- زمانی که متصدی بار برای اولین بار پشت ماشین تایپ مینشیند، یک کتاب دیگر از نویسنده داستان همین فیلم در کنارش به چشم میخورد.
- عکس ساختمانی که در ابتدای فیلم به چشم میخورد مربوط به رآکتور شماره 4 چرنوبیل است.
- زمانی که ایتان هاوک در اوایل فیلم به ساعت خود نگاه میکند، ساعت زمان تولد او را نشان میدهد.
- اغلب دیالوگهای فیلم به صورت دقیق از کتاب مرجع یعنی "All you zombies" برداشته شده است.
- این سومین حضور Noah Taylor به عنوان یک آموزش دهنده سفر در زمان در یک فیلم بود.
- در داستان اصلی این فیلم کاراکتر بمب گذار وجود ندارد و اضافه کردن آن فقط برای پر کردن زمان فیلم و البته هیجان انگیز کردن ماجراست.
- بمبی که بمب گذار در صحنه کار گذاشته بود، یک مدل خاص است که حتی بعد از قطع برخی سیمهای حساس خود هم قابلیت انفجاری خود را از دست نمیدهد.
- شوخی متصدی بار در مورد "اول مرغ بوده یا تخم مرغ" یک اشاره غیر مستقیم به وجود او و جان بوده است.
- زمانی که در اواخر فیلم جان از پنجره به بیرون نگاه میکند، خود را "خروس" خطاب میکند که اشاره به شوخی مرغ و تخم مرغ دارد.
آخر فیلم predestination چی شد؟
تحلیل فیلم تقدیر جزو لذت بخش ترین کارها برای یک طرفدار ژانر علمی تخیلی است. البته سوالی که معمولا هر کسی در پایان تحلیل میپرسد ثابت است: "آخر فیلم Predestination چی شد؟" جواب ساده است:
جان در انتهای فیلم به متصدی بار تبدیل میشود. حادثه سوختگی صورتش باعث شده است که عملی سنگین انجام دهد و زندگی اش را با چهره ای جدید ادامه دهد. متصدی بار در زمان سفر میکند و کودک جین را میدزدد. بعد از این کار او به چند سال قبل تر برمیگردد و کودک را جلوی در یتیم خانه رها میکند. با این کار جین را تبدیل به پدر و مادر خودش میکند. (به عبارتی جین حاصل رابطه خودش با خودش است). متصدی بار کمی هم جلوتر میرود و بمب گذار را پیدا کرده و میکشد.
عجیب بود، نه؟ بگذارید این مقاله را با یک توضیح ساده ببندیم. عبارت Predestination paradox مفهومیست که به صورت ضمنی در کل فیلم مشاهده میشود. مفهوم این پارادوکس این است: کسی که در زمان سفر کرده است، باعث وقوع اتفاقی میشود که در نهایت منجر به سفر در زمان فرد اصلی میشود. دقیقا شبیه چیزی که در استار ترک اتفاق افتاده بود.
دیدگاهها
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است.